مانسوشیتا ، معتقد بود توانائی مدیر در این است که با افراد معمولی کارهای فوقالعاده انجام دهد . او کدام نیرو و قابلیت بالقوه ای در کارکنان و افراد به ظاهر معمولی سراغ دارد ؟ آیا دانش و قابلیت های همکاران زیر دست مان بسیار بیشتر از مقدار ظاهری و قابل تصور ماست ؟
تحقیقات محققین ثابت کرده است که بسیاری از مطالبی که افراد میدانند یا به دلیل ضعف بیان نمی توانند بگویند و یا به سبب ملاحظات شخصی ،تمایلی به انتقال آن به سایرین ندارند . متاسفانه این قسم از اطلاعات بشری بخش عمده دانش او را تشکیل میدهد و آن را به قسمتی از کوه یخی میتوان تشبیه کرد که زیر آب قرار دارد ؛ در حالی که آن قسمت چندین برابر قسمت بیرونی و قابل مشاهده ی آن است و برای مشاهده و بهره گیری از آن به فلسفه ای سقراط (در بحث تناسب ارواح ) نیاز است ، سقراط می فرماید : من همان کاری را انجام میدهم که ماردم به عنوان قابله انجام میداد با این تفاوت که من ذهن ها را می زایانم .
متاسفانه به رغم این اطلاعات در بیشتر سازمانها فقط از نوار باریکی از طیف کامل ظرفیت های انسانی بهره گرفته میشود .