یک کارگر ژاپنی در پاسخ " چه انگیزه ای باعث شده است که وی سالانه حدود هفتاد پیشنهاد فنی به کارخانه بدهد ؟ " جواب داد : این کار به من این احساس را می دهد که شخص مفیدی هستم ، نه موجودی که جز انجام یک سلسله کارهای عادی روزمره فایده دیگری ندارد.
مسئولین با کارگرها خوب وصمیمی بودند وکارگرها هم از آنها اطاعت می کردند . مسئولین در آنجا به همه افراد توجه
می کردند . در آنجا مسئولین رفتارشان به گونه ای بود که کارگر به کارش علاقمند می شد ، به نحوی که اگر یک روز سر کارش نمی آمد دلش برای همکاران ، محل کار وحتی دستگاهی که با آن کار می کرد تنگ می شد . مسئول ، وقتی می خواست کاری را به کسی بسپارد ، نخست ساعتی آن کار را با وی انجام می داد وقتی مطمئن می شد وی آن کار را یاد گرفته است می پرسید: بروم ؟ و سپس می رفت . آنها هیچ وقت نمی گغتند بیا این کار را انجام بده ، می گفتند ممکن است به ما کمک کنید ؟ یا می گفتند بیایید این کار را با هم انجام دهیم . مدیران سعی می کردند الگوی رفتاری کارکنان باشند . مثلا مدیر وقتی می دید قسمتی از کارخانه کثیف است یک حوله سفید به پیشانی می بست و آنجا را جارو می کرد . در آنجا حتی اعضای خانواده صاحب کارخانه هم دوشادوش کارکنان کار می کردند . هیچکس از صاحب کارش نمی ترسید . همه سعی می کردند کار خوب ارائه دهند و از این می ترسیدند که کارشان خراب شود ودیگران فکر کنند که فلانی کارش بد است . اگر کاری خراب می شد مدیر داد و فریاد راه نمی انداخت و کارگر را جلوی دیگران خوار نمی کرد ، بلکه برای او به آرامی شرح می داد که بهتر نیست کار را به این طریق انجام می دادی ؟ اگر در ماه کسی غیبت نمی کرد و کارش را خوب انجام می داد مبلغ قابل توجهی به او پاداش می دادند . این باعث می شد کارگر تشویق شود و مرتب و منظم سرکارش حاضر شود .
زمانی برای صحبت کردن و ارتباط با کارگر در نظر گرفته می شد . سرپرست لحظاتی را در حین کارکردن به بهانه آموزش دادن با کارگر حرف می زد تا روحیاتش را بهتر بشناسد . کارگر وقتی مشکلی داشت با سرپرست خود صحبت می کرد تا مشکلات برای حل به بالاتر انعکاس پیدا کند . وقتی به اضافه کاری نیاز بود مستقیم به کسی نمی گفتند اضافه کار بمانید بلکه صبح در حین صحبت به یک نفر می گفتند امروز کار زیاد است و افراد دیگر به خود اجازه نمی دادند محیط را ترک کنند ، می ماندند تا کار را به اتمام برسانند . صاحب کارخانه هیچوقت لفظ کارگرهایم ، یا کارخانه ام را به کار نمی برد . آنجا از یک کارگر معمولی تا صاحب کارخانه همه لفظ کارخانه مان را به کار می بردند . وقتی سودی وارد کارخانه می شد این سود نسبت به میزان حقوق بین همه توزیع می شد. در آنجا کارگران معتقدند اگر خوب کار کنند سود کارخانه بیشتر می شود اگر سود بیشتر شود شرکتشان گسترش می یابد شرکت که گسترش یابد اعتبارشان در کشور بالا می رود . لذا همه دست به دست هم تلاش می کنند . دنیای آنها دنیای همدلی و همکاری است . آنها تعطیلاتی دارند به اسم «گلدن ویک» که تقریبا هر چهار ماه در کل ژاپن، چند روز کارخانجات تعطیل است . مسئولین کارخانه یک شب قبل از تعطیلی ، همه کارگران را جمع می کنند و می روند بیرون، جشن کوچکی می گیرند و وقتی می خواهند حقوق کارگران را بدهند از آنها قدر دانی می کنند و این حسن نیت باعث می شود که حتی خارجی ها هم برای آنها خوب کار کنند.
با آنکه در شرکت های تولیدی ژاپن ، قسمتی وجود دارد به نام کنسا (کنترل کیفی ) ، که این قسمت نبض هر کارخانه است ، هر فردی سعی می کند کنترل کننده کار فرد قبلی باشد لذا همه سعی می کنند قطعه خوب و بی نقص ارائه دهند . کارگری که قطعه ای را تولید می کند به چشم یک خریدار به آن نگاه می کند . اگر کاری خراب شود کسی از صاحب کارش نمی ترسد بلکه چون می داند نفر بعدی که برای مرحله بعدی کار را تحویل می گیرد مجددا کنترل می کند و اگر کار ایراد داشته باشد آن را عودت می دهد، سعی می کند کار را به بهترین شکل انجام دهد . در واقع در خط تولید ، هر بخش نسبت به بخش دیگر مثل مشتری است.
برای حفظ روحیه کارکنان محل کار معمولا در اماکن آفتابگیر و مشرف به مناظر طبیعی احداث می شود و ناهارخوری را هم در قسمت فوقانی و دارای چشم انداز بنا می کنند.
در آنجا از کارکنان می پرسند به نظر شما امروز کار را چگونه انجام دهیم تا در کار پیشرفت داشته باشیم . مسئولین در آنجا ادعا نمی کنند که همه کارها را فقط خودشان بلدند تا کارگرها بتوانند به راحتی نظر بدهند . اگر کسی پیشنهادی برای تسهیل در کار و افزایش بهره وری ارائه دهد با او آنقدر خوب برخورد می شود که شخص مرتبا به دنبال ارئه نظر در جهت ارتقای کارش است و اگر کسی پیشنهادی بدهد که عملی باشد با دادن جایزه از او تقدیر می شود .
اگر کارگری در حین کار متوجه شود قطعه ای اندازه یک دهم میکرون ایراد دارد ، سریع به صاحب کار اطلاع می دهد . صاحب کار ، به مدیر شرکت تامین کننده قطعه اطلاع می دهد . آن مدیر حتی اگر با کارخانه فاصله زیادی داشته باشد خودش را در همان روز به کارخانه می رساند تا عذر خواهی و جبران کند .
هیئتی برای یک دوره آموزشی به کارخانه تویوتا ژاپن رفته بودند . آنها تعریف می کنند که : ما با مشاهده خطوط تولید ، نظم و انضباط حاکم ، روش کار، نحوه تولید ، و ... چنان به شعف آمده بودیم که به فیلمبرداری مشغول شدیم . اما مدرس ما به ما گفت : فیلمبرداری و سپس دیدن آن به شما چیزی نخواهد آموخت و فقط جنبه نمایشی دارد . شما باید چیزی ورای آنچه می بینید، را ببینید! آنچه که قابل رویت نیست، و آن روح حاکم بر محیط کار است !
ژاپنی ها گرایش دارند که خود را با کارشان هماهنگ کنند . هنگامی که از آنان پرسیده شود شما کی هستید ؟ در پاسخ به ترتیب نام خود و نام شرکت یا سازمانی که در آن کار می کنند را خواهند گفت . حتی یک استاد دانشگاه که اقتصاددان است ،خواهد گفت : من استاد دانشگاه توکیو هستم . ژاپنی ها چون خود را عضو جامعه سازمانی می پندارند از کار اضافه برای شرکتشان سرباز نخواهند زد و هرگاه لازم باشد کارهای شخصی خود را فدا خواهند کرد . هنگامی که در آمد شرکت ناچیز باشد ، آنان به افزایش دستمزد اندک تن خواهند داد ، زیرا آنان خوب می دانند که اگر شرکتشان نتواند به دلیل دستمزدهای بالا به رشد ثابتی دست یابد ، در آمد آنان در دراز مدت کاهش خواهد یافت .
ادوین لند، مخترع دوربین عکاسی پولاروید، حدودا پانزده سال اول حیات شرکت پولاروید ، اداره آن را به عهده داشت . وقتی شرکت به طور فزاینده ای رشد کرد ، ادو ین لند ، اقدام به تشکیل تیم مدیریت ارشد شرکت نمود .
نکته جالب توجه اینجاست که وی به این نتیجه رسید که خودش فرد مناسبی برای عضویت در این تیم نیست ، بلکه حمایت و مشارکت در نوآوری عملی ، نقشی بود که برای خود در نظر گرفت . و در این شرکت آزمایشگاهی برای خود ساخت و خود را مدیر مشاور شرکت در تحقیقات پایه معرفی کرد
Best Some of the Best Moments in Life:
بهترین لحظات زندگی
* To fall in love.
عاشق شدن
* To laugh until it hurts your stomach.
انقدر بخندید که دلتون درد بگیره
* To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اینکه از مسافرت برگشتید ببینید هزار تا ایمیل دارید
* To go for a vacation to some pretty place.
به یه حای خوشگل برید برای مسافرت
* To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقتون از رادیو گوش بدید
* To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب برید و به صدای بارش بارون گوش بدید
* To leave the! shower and find that the towel is warm.
از حموم که اومدید بیرون ببینید حو لتون گرمه !
* To clear your last exam.
آخرین امتحانتون رو پاک کنید
* To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to.
یه کسی که معمولا" زیاد نمیبیننش ولی دلتون می خواد ببینید بهتون تلفن کنه
· To find money in a pant that you haven't used since last year .
توی یه شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی کردید پول پیدا کنید
* To laugh at yourself looking at mirror, making faces.:)))
برای خودتون تو آینه شکل در بیارید و بهش بخندید
* Calls at midnight that last for hours.:))
تلفن نیمه شب داشته باشید که ساعتها هم طول بکشه
* To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندید
* To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوید که یه نفر داره از شما تعریف می کنه
* To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of
hours.
از خواب پاشید و ببینید که چند ساعت دیگه هم می تونید بخوابید
* To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنید که شخص خاصی رو به یاد شما می یاره
* To be part of a team.
عضو یک تیم باشید
* To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنید
* To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنید
* To feel butterflies! in the stomach every time that you see that person.
وقتی "اونو" میبینید دلتون هری بریزه پایین !
* To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانتون سپری کنید
* To see people that you like, feeling happy.
کسانی رو که دوستشون دارید رو خوشحال ببینید
* To use a sweater of the person that you like and find that it still
smells of their perfume.
پلیورش رو بپوشید و ببینید هنوزم بوی عطرش رو میده
* See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده
* To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنید
* To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشیدکه بدونید دوستتون داره
* To laugh .......laugh........and laugh ...... remembering stupid things
done with stupid friends.
یادتون بیاد که دوستای احمقتون چه کار های احمقانه ای کردند و بخندید و بخنید و ....... بازم بخندید
These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظه های زندگی هستند
Let us learn to cherish them.
قدرشون رو بدونیم
"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک مشکل نیست که حلش کرد بلکه یه هدیه است که باید ازش لذت برد.
نویسنده: سوده
تجارت از جهات مختلفی شبیه به یک بازی است. شرکت در بـازی بـه نــوبه خود سرگرم کننده است، اما هدف شما هم زمـان با شرکت در آن، این است که خوب بازی کنید تا برنده شوید.باید درست مثل یک شرکت کننده در مسابقه عـوامـل رسیـدن بـه مـوفقـیـت را شنـاسـایـی کـرده و برای
رسیدن به آنها تلاش کنید.
انـجـام این کار بدون طرح و برنامه مناسب، عملی نیست. اگـر خواستار موفقیت هستید، باید بدانید چه می خواهید و راهـهای رسیدن به آنها را نیز تعیین کنید؛ به عبارت دیگر باید کارهای خود را اولویت بندی کنید.
اهدافتان را معین کنید
اولویت بندی کارها امری است که از دو بخش تشکیل می شود. قسمت اول : علاقه دارید به چه چیزهایی برسید، و قسمت دوم: با چه سرعتی می خواهید به اهداف خود دست پیدا کنید.
زمانی که خواسته ها و زمان رسیدن به هر یک را مشخص نمودید، برای اولویت بندی کارها آماده شده و می توانید به اهدافتان دست پیدا کنید.
با توجه به برنامه زمانبندی شده، سه نوع هدف به وجود می آید: اهداف مقطعی، میانی و دراز مدت. به عنوان مثال در اهداف مقطعی می توانید تصمیم بگیرید که: تنها در عرض شش ماه می خواهم از منسب مشاور مدیریت به سمت مدیریت ترفیع رتبه پیدا کنم. اما برای هدف دراز مدت تعیین کنید که تا قبل از رسیدن به سن 32 سالگی قصد دارید سهمی از کارخانه ای که در حال حاضر در آن مشغول به کار هستید را خریداری کنید.
راه حل این است که برای خود یک راه مستقیم برای رسیدن به اهداف پیدا کنید و سپس زندگی خود را به سمت آن هدایت کنید. پس از انجام زمانبندی باید توجه خود را به طرح هایی که برای رسیدن به اهدافتان معین کرده اید، معطوف نمایید.
اولویت بندی
اولویت بندی به این معناست که شما میزان اهمیت کارهای مختلف در راه رسیدن به موفقیت را مشخص کنید. اگر می خواهید تا سن 32 سالگی سهامدار شرکت شوید باید بیرون رفتن با دوست ها را تعطیل کنید. تا زمانی که عزم خود را جزم نکنید، هیچ اتفاق خارق العاده ای در زندگیتان رخ نخواهد داد.
برای اولویت بندی می بایست ابتدا لیستی از کارهایی که شما را از رسیدن به موفقیت باز می دارند ، تهیه کنید. این کار به شما کمک می کند که امور بی ارزش را از برنامه خود حذف کنید و بازده بیشتری داشته باشید.
بعد از تهیه لیست اول باید فهرستی از اولویت هایی که انجام انها ضروری است تهیه کنید. ارجحیت را به ترتیب از روی اهداف مقطعی، میانی و بلند مدت پایه ریزی کنید. سپس لیست دیگری به نسبت مهمترین به کم اهمیت ترین تهیه کنید.
انجام این کار دید روشنی از کارهایی که می خواهید انجام دهید، چگونگی، و زمان انجام هر یک را برایتان فراهم می آورد. به خاطر داشته باشید: عدم موفقیت در برنامه ریزی یعنی برنامه ریزی برای شکست. به همین دلیل برای برنامه ریزی وقت صرف کنید و در دنیای امروزی هیچ کاری را به امید و شانس و اقبال نگذارید.
زندگی مخلوط پیچیده ای از مسائل مختلف است. ما کار می کنیم، بازی می کنیم، وقتمان را با دوستان و اقوام می گذرانیم، به مسافرت می رویم و هزار و یک کار دیگر انجام می دهیم که هیچ ارتباطی به زندگی شغلیمان ندارد.
بین اولویت های خود تعادل ایجاد کنید
زمانی که در حال تهیه لیست اولویت های خود هستید، همزمان فهرست دیگری از کارهایی که برایتان اولویتی ندارند نیز تهیه کنید. به عبارت دیگر کارهای دیگری که مربوط به حیطه کاری نمی شود، اما انجام آنها برای شما مهم است را نیز بر روی کاغذ بیاورید. شاید قصد داشته باشید که ازدواج کنید و صاحب فرزند شوید، و یا به مسافرت یکساله به دور دنیا بروید.
این اولویت های خارجی بر روی موفقیت شما تاثیر می گذارند. برخی افراد فقط به شغلشان توجه می کنند. برای این دسته از افراد تهیه لیست، کار آسانی است؛ چون زندگی آنها در شغلشان خلاصه می شود. اما سایرین اهدافی دارند که به حرفه هایشان ارتباطی پبدا نمی کند.
مهمترین نکته ای که باید در نظر بگیرید این است که زندگی کوتاه بوده و شما باید تا آنجا که می توانید به بهترین نحو از وقت خود استفاده کنید. بنابراین اگر همنشینی با دوستان تنها تلف کردن وقت است و هیچ کمکی به شما در راه رسیدن به آرزوهایتان نمی کند، پس هیچ دلیلی وجود ندارد که شما به مهمانی آنها بروید. اما اگر می بینید که رفتن به جمع آنها به نوعی مسیر شما را هموار تر ساخته و منافعی را برایتان در بر دارد، پس ما به شما پیشنهاد می کنیم که دعوت آنها را قبول کنید.
تهیه لیست از این جهت اهمیت دارد که شما را قادر می سازد بین اهداف مختلفتان تعادل برقرار می کند و تلاشتان در انجام هر کار به اندازه باشد. همه این امور دست به دست هم می دهند و شما را به اهدافتان نزدیک می سازند.
بهای هر چیز را باید پرداخت
زمانی که نوبت به موفقیت می رسد باید توجه داشت که هر چیز یک قیمتی دارد و اگر می خواهید به آن برسید باید بهای آنرا بپردازید. عبارت " طرف مثل رییس ها میاد سر کار" به گوشتان نخورده. منظور کسی است که صبح ها دیر در محل کار خود حاضر میشود و بعد از ظهرها هم اولین نفری است که خارج می شود.
اما حقیقت این است که افرادی که در مراتب بالا، مشغول به کار هستند معمولا ساعات بیشتری نسبت به سایرین کار می کنند چون کارهای مهمتری انجام می دهند و یک اشتباه کوچک می تواند به سادگی عملکر کل مجموعه را تحت الشعاع قرار دهد.
اگر واقعا می خواهید موفق باشید، باید فداکاری کنید و خیلی چیزها را قربانی کنید تا به هدف نهاییتان دست یابید. این مطلب را به خوبی برای خودتان جا بیندازید: لیست اولویت ها شغلی همیشه مهمتر از لیست کارهای شخصی است.
اما توجه کنید: اولویت ها قابل تغییر هستند. شاید تا نیمه های راه رفته باشید و نگهان متوجه شوید که راه نادرست را انتخاب کرده اید، البته اشکال از راه نیست شاید فقط مناسب حال شما نبوده. اگر چنین اتفاقی روی داد، از تغییر مسیر ابایی نداشته باشید. با آغوش باز از تجربه های جدید استقبال کنید .
نویسنده: آرمند
اگر رئیس جدیدتان یک زن است، یا اگر به قسمتی از اداره مـنـتـقل شـده اید کـــه مجبورید با همکاران خانم کار کنید، زمـانـش رسیـده است که مهارت هایی را برای کار کردن با آنها یاد بگیرید.
مـردهـا و زن هـــا در یک محیط اجتماعی به طرق مختلفی فکر و عمل می کنند. اما بـا مسـائـل کـــاری چگونه برخورد
مینمایند؟
همه ما تغییر کرده ایم
مرد ها و زن ها از قالب های پیشین خود درآمده اند، اما بعضی از این خلق و خو ها هنوز به جا مانده است. مهم نیست چقدر زن ها جدی، خشن و جاه طلب باشند، کار تعلیم و تربیت فرزندان و بار آوردن بچه از قدیم بر عهده آنهاست. مردها معمولاً هدفمند و اهل رقابت اند. هر چند باید راه درازی پیمود تا احساسات آن ها نیز نشان داده شود. آگاه بودن از تفاوت های بین دو جنس برای پیشرفت شغلی شما بسیار ضروری است.
در اینجا به چند نکته اساسی در روابط کاری با خانم ها اشاره می کنیم:
1- برای صحبت کردن با آنها وقت بگذارید
مردها برای تبادل اطلاعات صحبت و مذاکره می کنند، البته زن ها هم همینطور هستند. اما آنها از این گفتگو ها به عنوان یک رابطه متقابل برای برقراری ارتباط استفاده می کنند. اگر رئیس خانم شما گفتگوی کوتاهی را آغاز می کند، با او صحبت کنید هر چند که خیلی مشغول باشید. ممکن است فکر کنید که وقت خود را تلف خواهید کرد اما نتایج آن ارزشش را خواهد داشت.
2- یاد بگیرید که به حرفهایشان گوش دهید
سوال کنید تا مطمئن شوید همه مطالبی که رد و بدل می شود را کاملا فهمیده اید. خیلی کم پیش می آید که خانمی فراموش کند که همکارش صحبت هایش را گوش نداده است یا اظهار نظری در موردشان نکرده باشد.
3- حرف هایتان را سبک و سنگین کنید
دقت کنید که چه می گویید زیرا که ممکن است هر آن نظری در ارتباط با حرفتان داده شود و شما را در راس گفتگو بکشاند. دقت کنید که لطیفه هایتان مضامین جنسی نداشته و اهانت آور نباشند. هیچگاه موضوعاتی مانند حاملگی را پیش نکشید مگر اینکه همکارتان خود موضوع را مطرح کند.
4- با دقت انتقاد کنید
قبل از عصبانیت خوب فکر کنید. در مورد کار نظر دهید نه انجام دهنده آن. خانم ها معمولاً انتقاد ها را خیلی شخصی برداشت می کنند، پس شما سعی کنید که بهانه ای دستشان ندهید. در رابطه با هر مشکلی مثال مطرح کنید و فرد را تشویق کرده و نظرات مثبت بدهید. این به این معنی نیست که خانم ها را جدی نگیرید، فقط مشکلات را با دیدی مثبت و سازنده بررسی کنید.
5- به جزئیات دقت کنید
اگر چه کنجکاوی کردن در مورد زندگی خصوصی کسی صحیح نیست، اما اگر رئیس یا همکار خانم شما گاهاً در مورد فرزندانش با شما صحبت می کند، شما نیز هر از چند گاهی حال آنها را جویا شوید. علاقه شما به این مسئله نشان می دهد که شما برای این ارتباط ارزش قائل هستید. اگر چه این راه درستی است، اما دقت داشته باشید که بین مسائل خصوصی و کاری تعادل برقرار کنید. و هرگز سـوالات خیـــلی خــصوصی مثل "چرا فلان روز مرخصی گرفته بودید؟" نپرسید.
6- در تصمیم گیری عجله نکنید
خانم ها سعی می کنند که مشکلات را با بحث کردن حل کنند. برای درست کردن مسئله ای هیچگاه عجله نکنید. رئیس جدید شما، اگر چه تصمیم خود را گرفته باشد، به دیگران هم اجازه خواهد داد تا نظراتشان را ابراز کنند و پیشنهاد ارائه دهند. اگر با تعداد بسیاری خانم کار می کنید، از این تاکتیک استفاده کنید.
7- همکاری کنید
با هم کار کنید و در کارها با هم مشورت کنید. اگر می خواهید مدیرتان را تحت تاثیر قرار دهید، دیگران را در کارهایشان یاری دهید. در نظر او یک مشاور و رفیق همیشه بهتر از یک تک خور است. احساسات و استعدادهای دیگران را بشناسید. خانم ها معمولاً در ایجاد رابطه با مشتریان بسیار مهارت دارند. بنابراین فرصتی به آنها بدهید تا برای بهتر شدن موقعیت کاری خودشان و شما از استعدادها و دانششان استفاده کنند.
8- استعداد هایش را تحسین کنید نه ظاهرش را
هیچگاه به همکار خانمتان نگوئید که چقدر زیبا و خوشگل است. حتی مطرح کردن طرز لباس پوشیدن، بوی عطر و مدل مویش هم ممکن است در نظر او بد باشد. در مورد هر نظریه ای که می دهید بسیار دقت کنید.
9- صادق باشید
هر زمان که ممکن بود، اطلاعاتتان را با آنها در میان بگذارید. خانم ها احساس فوق العاده ای دارند، و نادرستی و دغل بازی را به خوبی تشخیص می دهند. به همکارانتان اطمینان دهید کهمی توانید هر نوع اطلاعاتی که نیاز دارند را برایشان مهیا کنید. صداقت و رو راستی از نظر خانم ها بسیار ارزشمند است.
10- غیبت نکنید
گوش هایتان را بر روی غیبت ها ببندید. اکثر شایعات از روی ترس ساخته شده اند. شما می توانید جلوی پچ پچ ها، فرضیات و شکایات را بگیرید و آنها را به نفع خود تمام کنید. اطلاعات خیلی زود پخش می شوند، پس سعی کنید شایعات مثبتی به وجود آورید.
11- سعی کنید افکارش را بفهمید
خانم ها اطلاعات را به سبکی کاملاً متفاوت با آقایان تحلیل می کنند. در حالیکه آقایان معمولاً به نتایج مسئله فکر می کنند. اگر هنگام صحبت هایتان خانمی سر خود را تکان می دهد به این معنی نیست که با حرفهایتان موافق است، اما مردها اگر حس کنند مطلبی را اشتباه بیان کرده اید و یا با تصمیمی مخالف باشند، بلافاصله عکس العمل نشان می دهند. اما خانم ها در ابتدا خود را موافق جلوه می دهند ولی بعد دوباره همان بحث را پیش می کشند. آنها ذاتاً دوست دارند که واقعیات را بفهمند. در مورد هر چیز خیلی خوب فکر می کنند و گاهاً نیز احساسات خود را در آن واردمی کنند.
12- رابطه تان را فقط در حد کار نگاه دارید
جای دیگری دنبال دوست دختر باشید. مهم نیست که چقدر از خانم همکارتان خوشتان آمده است، شما با این وسوسه مبارزه کنید. عشق هایی که در محیط های کاری به وجود آمده اند معمولاً کم دوام بوده اند. مراقب ژست های جوانمردانه خود باشید چون ممکن است خانم ها برداشت نادرستی از آنها بکنند.
زنده باد اختلاف عقیده
از تصورات غلط دوری کنید. به تفاوت های بین خانم ها و آقایان توجه داشته باشید. به اینکه چطور عمل کرده و عکس العمل نشان می دهند دقت کنید. خوب گوش کنید و قبل از صحبت کردن در مورد آن خوب فکر کنید. کار گروهی را رواج دهید. مطمئن باشید که استعداد ها و مهارت های یک فرد مهم و قابل بررسی است. به احساسات انسان ها توجه کنید.
اگر این اختلاف ها را خوب درک کنید، بهتر کنار هم کار خواهید کرد.