نمونه بارز اتین نوع مدیریت ،مدیریت والتر بود . والتر . ج . کنولی بانک نیوانگلند ، حوزه حکومتی خود را با تکیه بر شیوه های مستبدانه ، سلیقه ای ، بی انسجام ،دل بخواهی و سیاست مشت های آهنین اداره میگرد . او برای شیوه رهبری خود حروف آغازین و . و . و را انتخاب کرده بود که ولایت والتر و لاغیر بود .
سازمانهای پیشرو امروزه ،بهره وری را ثمره ی تفکر آگاهانه و کار با کیفیت همگانی میدانند نه مبتنی بر فرماندهی مدیر و فرمانبری کارکنان و پذیرفته اند که اگر کارکنان با مدیریت ، هم فکری و همکاری نداشته باشند ، هیچ مدیری موفق نخواهد شد . در این سازمانها نقش مدیران ،مهم است ؛ ولی مهم تر از آن پیاده کردن برنامه هاست ،که کارکنان باید انجام دهند .
نقش مدیران مهم است ، اما مهم تر از آن پیاده کردن برتامه ها است که کارکنان باید انجامش دهند .
به عبارتی دیگر ، این نوع تفکر به کارکنان اجازه میدهد تا ضمن مشارکت بیشتر در کار به طور داوطلبانه برای تحقق هدفهای سازمانی یاری بیشتری دهند .
حال شما به عنوان مسئول مدیر یا سرپرست یک جمع ، قدری فکر کنید و بیندیشید اگر این فرآیند در سازمان شما پذیرفته و اجرا گردد آیا نزد کارکنانتان به قدری مقبولین خواهید داشت تا آنان شما را مجدداً برای تصدی سمت فعلی تان برگزینند یا خیر ؟ از پاسخ خود چه نتیجه ی استنباط میکنید ؟ آیا بهتر نیست در فرصت باقی مانده ، در منظومه مدیریتی خود تامل کرده و برای رفع ضعف های تخصصی ، مدیریتی ، رفتار و اخلاقی خود چاره ای تدبیر نمائید .
ما شایستگی قضاوت عادلانه را داریم ، انتخاب ما بهترین ما و موید اراده و خرد جمعی ماست .
دسته اول - آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند : عمده آدمها حضورشان مبتنی بر فیزیک است . تنها با لمس ابعا جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند ، بنابراین تنها هویت جسمی دارند .
دسته دوم - آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند : مردگانی متحرک در جهان ، خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند . بی شخصیت اند و بی اعتبار ،هرگز به چشم نمی آیند ، مرده و زنده اشان یکی است .
دسته سوم - آنانی که وقتی هستند هستند و قتی هم که نیستند هستند : آدمهای معتبر و با شخصیت ، کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را میگذارند . کسانی که هماره به خاطر ما میمانند ، دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم .
دسته چهارم - آنانی که وقتی هستند نیستند و وقتی که نیستند نیستند : شگفت انگیزترین آدمها . در زمان بودنشان چنان قدرتمند و با شکوهند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم . اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم ،باز میشناسیم ، می فهمیم که آنان چه بودند ، چه میگفتند و چه میخواستند . ما همیشه عاشق این آدمها هستیم ،هزار حرف داریم برایشان ،اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند اختیار از ما سلب میشود سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم . و درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم . شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد .
کاش ما هم از دسته چهارم بودیم و ..... .
فرماندار ماساچوست ، نامزد انتخابات بود . او از نخستین ساعات روز انتخابات به فعالیتهای انتخاباتی مشغول بود . ناهار نخورده بود با عجله خود را به ناهاری که در کلیسا خیرات میکردند رساند ، وقتی بشقاب خود را جلو برد ، خانم توزیع کننده یک تکه مرغ در آن گذاشت .
فرماندار گفت : ببخشید ممکن است یک تکه دیگر به من بدهید ؟ زن جواب داد : نه متاسفم هر نفر یک تکه . فرماندار گفت : مرا نشناختید ؟ من فرماندار این ایالت هستم . زن در جواب گفت :من هم مسئول توزیع غذا هستم لطفاً حرکت کنید .
شاید نتوان این دلبستگی عمیق به مسئولیت را موجه دانست اما چنین تعهدی قابل تحسین است . امروز ، مسئولیت چه کاری بر عهده شماو کارکنانتان است ؟ مسئولانه رفتار کنید و آن را خوب و درست به پایان برسانید و از کارکنانتان بخواهید اجازه ندهند کسی یا چیزی دیدشان را نسبت به وظایف شان تغییر دهد .
جین تونی ، قهرمان سابق مشت زنی جهان ،از حریف خود دمپسی نمی ترسید ولی او را مشت زنمرد افکنی میدانست . آگاه بود اگر دمپسی یک ضربه مشت به او بزند شدیداً صدمه دیده و با ضربه های بعد از پای درخواهد آمد به همین علت تونی ضمن تمرین ها یخود برای مبارزه کیلومترها رو به عقب میدوید تا خود را آماده سازد . ترفند او ، در روز مسابقه بعد از شمارش داور موثر افتاد . وقتی تونی بعد از شمارش طولانی بلند شد ، تا پایان همان مرحله با رقص پا عقب عقب رفت و به قولی وقت کشی کرد . در مرحله ی بعد ، تونی وقتی نیروی کافی کسب کرد و حواسش به حالت عادی برگشت رمپسی را با مشت به زمین زد و برنده ی مسابقه شد . تونی در مسابقه برنده شد ؛ زیرا از پیش خود را آماده کرده بود .
نظر وارن بنیس نیز موید همین معناست . توصیه ی او به کسانی که رهبری جمعی را بر عهده دارند این است که : امروزه رهبری شبیه پدر و مادر شدن برای اولین بار است . رهبران مجبور هستند قبل از اینکه موقعیت را درک کنند و در این راه باید آماده موارد و شرایط باشند که هنوز تصور نشده است .
کسی که به شرایط زمانش آگاه باشد هرگز خطرات و تهدیدات او را احاطه نمی کند .
مانسوشیتا ، معتقد بود توانائی مدیر در این است که با افراد معمولی کارهای فوقالعاده انجام دهد . او کدام نیرو و قابلیت بالقوه ای در کارکنان و افراد به ظاهر معمولی سراغ دارد ؟ آیا دانش و قابلیت های همکاران زیر دست مان بسیار بیشتر از مقدار ظاهری و قابل تصور ماست ؟
تحقیقات محققین ثابت کرده است که بسیاری از مطالبی که افراد میدانند یا به دلیل ضعف بیان نمی توانند بگویند و یا به سبب ملاحظات شخصی ،تمایلی به انتقال آن به سایرین ندارند . متاسفانه این قسم از اطلاعات بشری بخش عمده دانش او را تشکیل میدهد و آن را به قسمتی از کوه یخی میتوان تشبیه کرد که زیر آب قرار دارد ؛ در حالی که آن قسمت چندین برابر قسمت بیرونی و قابل مشاهده ی آن است و برای مشاهده و بهره گیری از آن به فلسفه ای سقراط (در بحث تناسب ارواح ) نیاز است ، سقراط می فرماید : من همان کاری را انجام میدهم که ماردم به عنوان قابله انجام میداد با این تفاوت که من ذهن ها را می زایانم .
متاسفانه به رغم این اطلاعات در بیشتر سازمانها فقط از نوار باریکی از طیف کامل ظرفیت های انسانی بهره گرفته میشود .