دست نوشته های یک نفر ...

هرکجا هستم باشم ، آسمان مال من است ، پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است .

دست نوشته های یک نفر ...

هرکجا هستم باشم ، آسمان مال من است ، پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است .

تاریخچه شب یلدا و آداب شب یلدا را بدانیم ...

شرق شناسان و مورخان متفق القولند که ایرانیان نزدیک به ? هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز و آذر ماه را که درازترین و تاریک ترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند، در کنار یکدیگر خود را سرگرم می کنند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یک شب طولانی و سیاه که تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب روند و لختی بیاسایند...

تاریخچه شب یلدا وآداب شب یلدا,تاریخچه شب یلدا,تاریخچه شب یلدا چیست؟,آیین ها و جشنها و مراسم ایران و جهان

تاریخچه شب یلدا وآداب شب یلدا,تاریخچه شب یلدا,تاریخچه شب یلدا چیست؟,تاریخچه شب یلدا برای کودکان,تاریخچه شب یلدا در ایران باستان,تاریخچه شب یلدا به زبان انگلیسی,تاریخچه شب یلدا,تاریخچه شب یلدا به انگلیسی,تاریخچه شب یلدا در افغانستان,تاریخچه شب یلدا,تاریخچه هندوانه شب یلدا,آداب شب یلدا,آداب شب یلدا در اردبیل,آداب شب یلدا برای عروس,آداب شب یلدا,آداب مراسم شب یلدا,آداب و سنن شب یلدا,اداب رسوم ایرانیان در شب یلدا,اداب و مراسم شب یلدا,اداب رسوم شب یلدا در ایران,آیین ها و جشنها و مراسم ایران و جهان

مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت که در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت کلیسا، کریسمس (مراسم میلاد مسیح) را ?? دسامبر قرار دادند که چهار روز و در سال های کبیسه سه روز بیشتر از یلدا (شب ?? دسامبر) فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم یکی است. از آن پس این دو میلاد تقریباً باهم برگزار می شده اند.

آراستن سرو و کاج در کریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصاً سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در خور روز؛ در برابر سرو می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک نهال سرو دیگر کشت کنند.

پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خور روز و دی گان؛ می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می کشیدند که نمی خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد. هرمان هیرت، زبان شناس بزرگ آلمان که گرامر تطبیقی زبان های آریایی را نوشته است که پارسی از جمله این زبان ها است نظر داده که دی- به معنای روز- به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده که ماه تولد دوباره خورشید است. باید دانست که انگلیسی یک زبان گرمانیک (خانواده زبانهای آلمانی) و از خانواده بزرگ تر زبان های آریایی (آرین) است. هرمان هیرت در آستانه دی گان به دنیا آمده بود و به زادروز خود که مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیار می کرد.

فردوسی به استناد منابع خود، یلدا و خور روز، را به هوشنگ از شاهان پیشدادی ایران (کیانیان که از سیستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در این زمینه از جمله گفته است:

که ما را ز دین بهی ننگ نیست

به گیتی، به از دین هوشنگ نیست

همه راه داد است و آیین مهر

نظر کردن اندر شمار سپهر

آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نکرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را که انبار کرده اند و خشکبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید که بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا که به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.

واژه یلدا، از دوران ساسانیان که متمایل به به کارگیری خط (الفبای از راست به چپ) سریانی شده بودند به کار رفته است. یلدا- همان میلاد به معنای زایش- زاد روز یا تولد است که از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. باید دانست که هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصاً در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلندترین شب سال، به جای شب یلدا از واژه مرکب شب چله (?? روز مانده به جشن سده، شب سیاه و سرد) استفاده می شود?
خور روز (دی گان)- یکم دی ماه- در ایران باستان در عین حال روز برابری انسان ها بود. در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت، نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی، حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می دانستند و در جبهه ها رعایت می کردند و خونریزی موقتاً قطع می شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود.

آیین ها و جشنها و مراسم ایران و جهان - ویستا
ویرایش وتلخیص:آکاایران

سی ویژگی یک انسان با شخصیت

"سی ویژگی یک انسان با شخصیت" آخرین نوشتار دکتر محمود سریع‌القلم است که در ادامه سلسله مطالب ویژگی های سی گانه نوشته و برای انتشار در اختیار عصر ایران قرار داده است:
 
1.  کسی نگران رفتار و گفتار او نیست. در ادب و امانت داری قابل پیش بینی است؛

2.  اتومبیل خود را برای عابری که از خطوط عابر پیاده عبور می کند، کاملاً متوقف می کند؛

3.  چون وفای به عهد برای او جدی است، بعضاً شبها برای تحقق عهد، فکر کرده و خوابش نمی برد؛

4.  روزانه 5 دقیقه برای خشکاندن حسادت در وجود خود، برنامه ریزی کرده است؛

5.  بسیار بسیار بسیار بسیار انصاف دارد؛

6.  آنقدر برای خود احترام قایل است که به کسی خیانت نمی کند؛

7.  روزانه 10 دقیقه برای شناخت خود، برنامه ریزی کرده است؛

8.  اگر حتی 5 دقیقه به جلسه ای دیر برسد، با پیامک به میزبان اطلاع می دهد؛

9.  اطرافیان او از اینکه نقدی را مطرح کنند احساس آرامش و امنیت می کنند؛

10. برای نگاه کردن به شبنم روی گلبرگ یک گل، وقت می گذارد؛

11. دارای ثبات فکری است و به تناسب شرایط و مخاطب، افکار و مواضع خود را تغییر نمی دهد؛

12. انسانها را به خوب و بد تقسیم نمی کند بلکه ضعف ها و توانایی‌های آنها را در کنار هم می بیند؛

13. مخالفان فکری او، اخلاق او را تحسین می کنند؛

14.  بیشتر با رفتار خود دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد تا گفتار؛

15.  ظرفیت و شجاعت گفتن این جمله را دارد: (1) افکار فلانی با من بسیار متفاوت است ولی ذاتاً فرد مؤدبی است؛

16. ظرفیت و شجاعت گفتن این جمله را دارد: (2) افکار فلانی با من بسیار متفاوت است ولی تابحال ندیده‌ام که بدگویی و تخریب کند؛

17. ظرفیت و شجاعت گفتن این جمله را دارد: (3) افکار فلانی با من بسیار متفاوت است ولی ندیده‌ام که برای کسب موقعیت بهتر شغلی و مالی، چاپلوسی کسی را بکند؛

18.  بسیار اعتماد به نفس دارد (1): چون دقیق و حقوقی صحبت می کند؛

19. بسیار اعتماد به نفس دارد (2): چون نیازی به متهم کردن کسی ندارد؛

20.  بسیار اعتماد به نفس دارد (3): چون یک شغل بیشتر ندارد؛

21.  بسیار اعتماد به نفس دارد (4): چون با درون خود زندگی می کند تا با قضاوت دیگران؛

22.  بسیار اعتماد به نفس دارد (5): چون طولانی در منصبی نمی ماند؛

23. بسیار اعتماد به نفس دارد (6): نیازی به تزویر ندارد چون حدّ خود برای یک زندگی با تدبیر را می داند؛

24. بسیار اعتماد به نفس دارد (7): چون افکار و مواضع او ارتباطی به منابع مالی او ندارند؛

25.  بسیار اعتماد به نفس دارد (8): چون نیازهای مالی او مرتبط به حوزۀ سیاست نیست؛

26.  بسیار اعتماد به نفس دارد (9): نیازی به حذف دیگران ندارد چون دایرۀ بازی و زندگی او بسیار وسیع است؛

27.  بسیار اعتماد به نفس دارد (10): انحصاری رفتار نمی کند چون کرۀ زمین را فقط یک نقطه در خلقت می داند؛

28.  دروغ نمی گوید چون با راستگویی به همۀ منافع معقول خود دست یافته است؛

29.  مسئله یکِ زندگی او، کار کردن و زحمت کشیدن است؛

30.  بی نیازی در ذات و هویت اوست.

سکانس بیادماندنی از فیلم هامون - مهرجوئی

سکانسی از فیلم «هامون» گفتگوی مهشید با حمید را بعد از ریخته شدن خرید های مریم خانم بر روی پله داریم؛
مهشید: «ما دیگه نمی تونیم با هم زندگی کنیم. ازدواجمون دیگه نمی تونه ادامه پیدا کنه. گفتنش دردناکه اما من به تو هیچ وقت علاقه نداشتم، دیگه هم ندارم باید قعطش کنیم.»
حمید:«اما من به تو علاقه دارم.»
مهشید: «می دونم تو به خودت هم خیلی علاقه داری.»
حمید:«خوب این طبیعیه. یعنی تو خودتو دوست نداری؟»

مهشید:«نه. خود اینجوری مو دوست ندارم. با تو دارم می پوسم.»

حمید:«چرا پای منو وسط می کشی؟ تو داری یه بحران شدید روانی رو طی می کنی و طبیعیه که از هر کس و هر چیزی بدت بیاد.»
مهشید:«نه، نه، من دیگه این شر و ورای تو رو گوش نمی کنم. در باب وصل و یگانگی و استحال در دیگری و با معبود یکی شدن و از این جور مزخرفات. تو عملا نشون می دی یه آدم دیگه هستی. یه ذره به فکر من و بچت نیستی. کلتو کردی تو اون کتابای لعنتی می خوای همه خفه خون بگیرن. نمی تونم دیگه تحملت کنم.»

حمید:«یعنی تو واقعا می خوای من اونی باشم که تو می خوای؟ اگه من اونی باشم که تو می خوای دیگه من من نیست. یعنی من خودم نیست.»

مهشید:«من من من من اه..»

حمید:«خوب آره. یعنی تو واقعا خودتی؟ یعنی تو اصلا عوض نشدی؟»

مهشید:«نه. عوض نشدم، تو رو دیگه دوست ندارم.»