دست نوشته های یک نفر ...

هرکجا هستم باشم ، آسمان مال من است ، پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است .

دست نوشته های یک نفر ...

هرکجا هستم باشم ، آسمان مال من است ، پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است .

فرار از اصل خویش و ...

در حالیکه کُل فامیل مانند عصا قورت داده ها شیک و پیک ! روی میز و مبل ها ی صاحبخانه نشسته بودند !صدا از دیوار در می آمد اما از این همه آدمی که برای میهمانی دور هم جمع شده بودند صدا در نمی آمد هر از گاهی با صدای خانم میزبان که  اوا تو رو خدا شیرینی میل بفرمائید این میوه ها و شیرینی ها دیگه برای ما پول نمی شه  سکوت شکسته می شد وهمه ناگهان مانند حمله ملخ ها دوباره تهاجم تازه ای را به آجیل ها و بخصوص پسته و فندق آن شروع می نمودند صدای ترق و پوروق شکسته شدن تخمه ژاپنی هم گاهی بر آن اضافه می گردید ! افراد فامیل درحالیکه مانند برق گرفته ها گردن هایشان به سمت و سوی تلویزیون خشک شده بود پلک هم بر هم نمی زدند و مشغول دیدن برنامه مثلا ! کودکان بودند!  با ورود میهمانان تازه! خوش و بش های زورکی به مدت چند دقیقه یخ مجلس را آب نمود :خوبی ، سلامتی ، بچه ها چطورند، حال مادر شوهرت بهتر شد ، ا این فرزند شما ست! ماشا... از پارسال  عید تا الان چقدر بزرگ شده !کار و کاسبی چطوره !؟ و سپس دوباره سکوت و مجددا پر رونق شدن تماشای تلویزیون !البته بعضی اوقات سخنانی نیز مانند  بچه بشین ! دست به چیزی نزنی ! خانم این بچه را پیش خودت بگیر! چیزی رو دست نزنه ! همه را از حال و هوای خودشان در می آورد ! وبلافاصله نیز لبخند های بی روح و الکی میزبانان که تو رو خدا بگذارید بچه آزاد باشه !بر سخنان قبلی اضافه می گردید و سپس مثل اینکه میزبانان از تعارف خود  پشیمان شده باشند ، عزیزم بیا برو توی حیاط برای خودت بازی کن ! و با ایما و اشاره به فرزند خود که این بچه ها را ببر توی حیاط بازی کنند !!!...............

 با نیم نگاه انداختن  یکی از میهمانان به ساعت خود  و اشاره های پیاپی به همسر که یعنی بلند شو برویم جنبشی در میهمانان پدید میآید و همگی مانند اینکه قرار است تا لحظاتی دیگر سقف  منزل فرو بریزد با عجله مشغول پوشیدن لباس خود  و فرزندانشان  می شوند   و با سخنان تکراری و سرد! منزل ما هم تشریف بیاورید !ما سه شنبه شب منزلیم ، اگر می خواهید سری به ما بزنید در خدمتتان هستیم !راستی ببخشید که چند ماه است نتونستیم به خاله فلانی ! سر بزنیم اگر خدای نکرده تموم کرد !ما را هم برای مراسم تشیع جنازه و مراسم ختم خبر کنید !....  و سپس عجله در پوشیدن کفش ها تا جائیکه اگر تعادلت را از دست بدهی و  زیر دست و پا بیفتی ! له و لورده شدنت حتمی است !و به جای آنکه به منزل خود بروی سر از بیمارستان خواهی در آورد ! در بیرون از خانه هم  افراد هر خانواده برای فرار از بقیه فامیل قبل از اینکه پدر خانواده درب ماشین  را باز کند خود را از دستگیره ها آویزان می کنند و هر آن احتمال می رود که درب های خودرو را از جا در آورند ! و سپس روشن نمودن ماشین و دنده گذاشتن و گاز دادن و فرار از خویشان و اصالت خود ! و تو در تفکر که راست گفته اند سال2000  سالی که خون تو رگ ها نیست قلب فلزی تو سینه ست!وای به حال که سال 2009 است ! تا نظر شما چه باشد ؟!  

باقی بقای شما                          

                                                                                                

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد