ü دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسه ایست . هول هولکی و دم دستی . این دوستیها برای رفع تکلیف خوبند . اما خستگیات را رفع نمیکنند . این چای خوردنها دل آدم را باز نمیکند . خاطره نمیشود . فقط از سر اجبار میخوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمیکنی . |
ü دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی استT. پر از رنگ و بو . این دوستیها جان میدهد برای مهمانبازی برای تعریف کردن لطیفههای خندهدار ، برای فرستادن اس ام اسهای صد تا یک غاز ، برای خاطرههای دمِ دستی. اولش هم حس خوبی به تو میدهند. این چای زود دم خارجی را میریزی در فنجان بزرگ. مینشینی با شکلات فندقی میخوری و فکر میکنی خوشحالترین آدم روی زمینی. فقط نمیدانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت میشود رنگ قیر. یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ میدهد که انگار در آن مرکب چین ریخته بودی نه چای.
ü دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است. باید نرم دم بکشد. باید انتظارش را بکشی. باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی. باید صبر کنی. آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی. باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک. خوب نگاهش کنی. عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشیاش و زندگی کنی
احسنت ... عالی بود ...
دوباره سلام ...
ولی ... محمودرضای عزیزم ... گرچه ندیدمت تا الان ... دوستی با تو خود خود چائیه ... هر مزه ای که داشته باشه ... داشته باشه ... مهم اینه که گرمه ...
ارادتمند .